Web Analytics Made Easy - Statcounter

پس از آنکه یکی از مقامات دولت در پرونده داغ کلاهبرداری با فروش گوشی‌های آیفون زیرقیمت بازار، به نوعی توپ را به زمین دستگاه قضا انداخت، امروز دو تن از مقامات مرتبط با قوه قضاییه به ماجرا واکنش نشان داده و توضیحاتی ارائه کردند.

به گزارش «تابناک»، در پی تعطیلی کوروش کمپانی و شکل‌گیری صف بزرگ مالباختگان، بحث‌هایی شکل گرفته که از جمله آنها قصور در فرایند نظارت بر این شرکت از حیث پیشگیری از وقوع جرم است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مباحثی که بعد از انتشار پستی توسط سکینه سادات پاد، مسئول پیگیری حقوق و آزادی‌های اجتماعی ریاست جمهوری، سمت و سوی معناداری یافت و این گونه جلوه کرد که دولت به وظایف نظارتی خود عمل کرده است و دستگاه قضا در رسیدگی قصور کرده است. موضوعی که حالا با واکنش دستگاه قضا مواجه شده است.

مدیرعامل کوروش کمپانی ۵ ماه قبل از کشور خارج شده است

مسعود ستایشی، سخنگوی دستگاه قضا در این باره گفت: شرکت مورد بحث با اخذ مبالغی مبادرت به فروش محصولات الکترونیکی همچون گوشی‌های آیفون و سامسونگ و سایر محصولات داشته است. تاکنون آمار دقیقی از دریافت کنندگان این محصولات وجود ندارد؛ بررسی‌ها نشان می‌دهد، تعداد قابل توجهی از افراد این محصولات را خریداری کرده‌اند و تعداد زیاد دیگری نیز که این محصولات را که خریدند هنوز کالایی دریافت نکرده‌اند.

وی با اشاره به روند قضایی رسیدگی به این پرونده گفت: از آبان ماه سال جاری رسیدگی به این موضوع بر اساس گزارش‌های واصله از سوی ضابطان خاص صورت شروع شده و وزارت اطلاعات گزارش دهنده این پرونده بوده است. مدیر عامل این شرکت، ۵ ماه قبل و پیش از اینکه ضابطان نسبت به این موضوع ورود کنند و پرونده‌ای برای این شرکت تشکیل شود از کشور خارج شده است.

ستایشی افزود: مدیرعامل شرکت کوروش کمپانی به اتهام کلاهبرداری تحت تعقیب است و اموال منقول این شرکت در نقاط مختلف کشور مانند قایق‌هایی در جزیره کیش شناسایی و توقیف شده است. یکی از منسوبان مدیرعامل این شرکت، به اتهام معاونت در بزه کلاهبرداری بازداشت شده است و تمهیدات لازم نسبت به اقلامی که مربوط به مدیرعامل شرکت بوده و این فرد در صدد فروش و انتقال آن‌ها بوده، صورت گرفته است.

وی با بیان اینکه تا دو هفته گذشته هیچگونه شکایتی علیه مدیرعامل و این شرکت نداشته‌ایم، گفت: ۲۸ بهمن ماه با دستور مقام قضایی صالح، بنری نصب شد تا اگر کسی از این شرکت شکایتی دارد، شکایت خود را با اسناد و ادله به پلیس تخصصی مربوطه تسلیم کند؛ تاکنون هزار و ۵۰۰ نفر در تهران علیه این شرکت شکایت کرده‌اند.

ستایشی در ادامه گفت: این پرونده در دست رسیدگی است و به مردم اطمینان می‌دهیم که با اقتدار در کمترین زمان نسبت به شناسایی اموال این شرکت، متهمان و استرداد اموال به مالباختگان با همکاری مردم اقدام خواهیم کرد. همچنین پیگیری‌های قانونی برای بازگرداندن متهم متواری به کشور صورت گرفته و اقدامات موثری برای جمع‌آوری اسناد و مدارک لازم به عمل آمده و قطعا اموال شرکت، معاونان مدیرعامل نیز با قاطعیت و ضابطه‌مند توقیف می‌شوند.

وی با اشاره به برخی چهره‌های هنری و ورزشی که در فضای مجازی اقدام به تبلیغ این شرکت کرده‌اند، گفت: متاسفانه تعدادی از چهره‌های مطرح هنری و ورزشی کشور برای این شرکت در فضای مجازی مبادرت به تبلیغاتی ناصحیح کرده‌اند که در جلب اعتماد شهروندان موثر بوده است که بر اساس قانون باید مبالغی که برای تبلیغات این شرکت دریافت کردند را به صندوق دولت برگردانند و این روند ادامه دارد. چنانچه اموال این شرکت، شناسایی و توقیف شود با برنامه ریزی درست برای توزیع اموال بین مالباختگان اقدام می‌شود.

سخنگوی دستگاه قضا با اشاره به پیگیری این پرونده در ناحیه ۵ دادسرای عمومی و انقلاب تهران گفت: هم اکنون در مرحله اخذ شکایت مالباختگان و جمع آوری اسناد موجود درباره این پرونده هستیم. باید تحقیقات لازم انجام شود تا اگر تقصیری درباره اعطای مجوز فعالیت به این شرکت صورت گرفته مشخص شود. مردم می‌توانند اطلاعات خود نسبت به اموال منقول و غیر منقول این شرکت را به مراجع ذیربط اطلاع دهند.

وی درباره ترک فعل‌های احتمالی صورت گرفته درباره این شرکت نیز گفت: باید تحقیقات لازم انجام شود تا اگر تقصیری درباره اعطای مجوز فعالیت به این شرکت صورت گرفته مشخص شود. باید مشخص شود که آیا نظارت‌های قانونی لازم انجام شده است یا خیر؟ تا با استفاده از نتایج تحقیقات، تصمیمات لازم را اتخاذ کنیم.

ستایشی با اشاره به اینکه شرکتی به نام «کوروش کمپانی» در اداره کل ثبت شرکت‌ها تاکنون ثبت نشده است، گفت: تنها شرکتی به نام کوروش پردازان آی سا با مسئولیت محدود با شماره ثبت مشخص، در ۸ بهمن سال ۹۹ به ثبت رسیده است که مدیرعامل آن، خدمت وظیفه عمومی را انجام نداده است. البته برای تاسیس شرکت‌ها و موسسات نیاز به اخذ کارت پایان خدمت نیست.

خانم پاد ۴ ماه پس از اینکه متهم کشور را ترک کرده بود هشدار دادید

واکنش بعدی را مهدی کشت‌دار، مدیرعامل خبرگزاری قوه قضاییه نشان داد که در پاسخ به پست مسئول پیگیری حقوق و آزادی‌های اجتماعی ریاست جمهوری در شبکه اجتماعی اکس (توییتر سابق) نوشت: خانم سکینه سادات پاد، قبل از اظهار نظر رسانه‌ای بهتر بود کمی تحقیق می‌کردید؛ انرژی گذاشتید و مصاحبه کردید که بنده به قوه قضاییه هشدار دادم، اما نمی‌گویید وقتی هشدار دادید که متهم ۴ ماه پیش از هشدار شما کشور را ترک کرده بود. هنر این بود قبل از فرار هشدار می‌دادید.

خانم پاد؛ قبل از هشدار شما برای متهم پرونده قضایی تشکیل شده بود و کاش اندکی به نقش و مسئولیت مهم دستگاه‌های ناظر اجرایی در جلوگیری از تخلف و نظارت بر مجوز‌ها و عملکرد‌ها اشاره می‌کردید. گفتید نامه زدم توجه نشد، اما نمی‌گویید مقام قضایی پیش از هشدار شما از دستگاه‌های مسئول و ضابط خواسته است در مورد عملکرد متهم تحقیق و پرونده تشکیل شود.

چرا به جای کمک به بستن بستر‌های فساد از یک مساله مردم و پرونده ذهنی ملت دنبال ایجاد اختلاف بین قوا هستید. چرا در مورد نقش و مسئولیت معاونت پیشگیری قوه قضاییه درست تحقیق نمی‌کنید که حرف بی‌اعتبار نزنید؟ معاونت پیشگیری وظیفه سیاستگذاری و برنامه ریزی برای کنترل آسیب‌ها را دارد و مرجع رسیدگی به شکایات نیست، اصلا آگاه به وظایف آن هستید؟

 

منبع: تابناک

کلیدواژه: مناجات شعبانیه انتخابات مجلس انتخابات یارانه تشویقی کوروش کمپانی قوه قضاییه سکینه سادات پاد توییت فرار مناجات شعبانیه انتخابات مجلس انتخابات یارانه تشویقی کوروش کمپانی دستگاه قضا قوه قضاییه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۸۹۱۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شهر را تقدیم تاس‌اندازها نکنیم

ما امروز در عصر برندها و هلدینگ‌های غول زندگی می‌کنیم؛ در عصری که تبلیغات ابایی از دروغ گفتن ندارد و به نظر می‌رسد فروش و سود برای چنین دنیایی به امری مقدس بدل شده، بنابراین معلوم است که شرکت‌های بزرگ می‌توانند ادعاهای زیادی را روی بیلبوردهای شهری مطرح کنند؛ ادعای اعطای جوایز و نظایر آن و به این ترتیب از فضای شهری به عنوان پلی برای ورود به فضای روانی و ذهنی شهروندان استفاده کنند. 

به گزارش ایسنا، جوان نوشت: فقط کافی است کد روی چوب بستنی را به فلان شماره پیامکی بفرستید تا پشت فرمان فلان خودروی شاسی‌بلند روز آلمانی با آن رنگ قرمز هیجانی بنشینید. به همین راحتی! فاصله شما با آن خودروی آلمانی فقط یک شماره پیامکی است و البته این منطق روی بیلبوردهای شهری و بین‌شهری در تهران و حد فاصل تهران تا شهرهای اقماری اطراف پایتخت تکرار شده است، آیا این منطق با رویکردی که کشور قرار است در رشد تولید دنبال کند، تناسبی دارد؟ نه! اما آیا می‌توان نادیده‌اش گرفت، طوری که انگار آب از آب تکان نخورده است؟ قضیه شتر دیدی ندیدی؟ بله!

 چرا تبلیغات راهبردی راه به جایی نمی‌برد؟

تبلیغاتچی‌های غیررسمی با آنکه وعده‌های نزدیک به محال می‌دهند- آخر چه کسی واقعاً باور می‌کند با خرید یک بستنی ۲۰ هزار تومانی، برنده یک شاسی‌بلند آلمانی شود-، اما آن احتمال نزدیک به صفر در ذهن مخاطبان می‌درخشد و تبلیغاتچی‌ها از همان احتمال نزدیک به صفر بهره‌برداری می‌کنند. 

میلیون‌ها نفر ممکن است تحت تأثیر چنین وسوسه‌هایی قرار بگیرند و کار و زندگی خودشان را رها کنند و به یک ماشین پیامکی ارسال کد به شماره شرکت‌هایی که وعده‌های سخاوتمندانه‌ای می‌دهند، بدل شوند. 

احتمالاً دیده‌اید، امروز اکثر شرکت‌ها برای اینکه از رقبای خود عقب نمانند، روی محصولات خود کد چند رقمی می‌زنند، فرقی نمی‌کند روغن تولید می‌کنند یا لبنیات یا ماکارونی یا هر کالای دیگری، همین بازار مکاره‌ای که شکل گرفته است بر این قضیه گواهی می‌دهد که حتی احتمالات بسیار کوچک از سوی لایه‌هایی از جامعه جدی گرفته می‌شود. 

در تبلیغات بستنی با آنکه اغواگری حرف اول را می‌زند، اما دست‌کم مسیر شفافی در نظر گرفته شده است:

۱- بستنی بخر

۲- کد بستنی را به شماره پیامکی فلان بفرست.

۳- جایزه بزرگ ببر. 

به عبارت دیگر در این نوع تبلیغات، مسیر و چشم‌انداز معلوم است، اینکه ما به آن ماشین شاسی‌بلند آلمانی برسیم، واضح است چه کاری باید انجام دهیم. حالا این نوع تبلیغات اغواگرانه را مقایسه کنید با جلوه تبلیغات شهری شعارهایی که برای کشور جنبه راهبردی دارد. چرا این نوع تبلیغات عموماً با بی‌اعتنایی افکار عمومی روبه‌رو می‌شود؟ 

گاهی حتی وزارتخانه‌ها و نهادهای عمومی هم در نهایت به شکل رفع تکلیفی و به صوری‌ترین شکل ممکن با شعارهای راهبردی مواجه می‌شوند، مثلاً بدون آنکه اندک خلاقیتی در کار دیده شود، شعار سال را کپی می‌کنند و بر در و دیوار شهر می‌زنند. 

این طور بگوییم وقتی مثلاً به جلوه شهری شعار سال- جهش تولید با مشارکت مردم- می‌رسیم برخلاف آن تبلیغات اغواگرانه، مسیر کاملاً مه‌زده و نامعلوم است. چطور می‌توان به جهش تولید رسید؟ چطور می‌توان بین جهش تولید و مشارکت مردم، پیوندی ارگانیک و عملی برقرار کرد؟ 

منطقی این است که ما بتوانیم بین افق‌ها و چشم‌اندازها و نقطه‌ای که اکنون در آن قرار داریم، پیوند واقع‌بینانه‌ای برقرار کنیم، وگرنه این شعارها مثل عضوی که پس زده می‌شود، در اذهان نخواهد نشست. در آن تبلیغات اغواگرانه در همان بیلبوردها از همه عناصری که می‌تواند به آن وعده جنبه واقعی ببخشد، استفاده شده، اما این نکته مهم در تبلیغات شعارهای راهبردی در شهر غایب است. 

 چرا نشانی از افسران اقتصادی کشور  در بیلبوردها نیست؟

اما سؤال این است که چطور می‌شود در همان بیلبوردها و تبلیغات شهری به شعارهای راهبردی جنبه عینی بخشید؟ 

شهرداری‌ها در کلانشهرها و پایتخت می‌توانند از قهرمان‌های تولید و تجارت، کارآفرین‌ها، بازرگان‌ها و صنعتگران خوشنامی که دست‌کم دو، سه یا چهار دهه و بیشتر در این عرصه‌ها درخشیده‌اند- سربازان و افسران اقتصادی کشور- به عنوان نمود عینی و واقعی شعارها استفاده کنند تا نوجوان‌ها، جوان‌ها و نسل حاضر ادراک کنند آنچه گفته می‌شود، نه یک آرزوی محال که اتفاقی در دسترس است. 

روایت تجربه‌های تلخ و شیرین این چهره‌ها در بیلبوردها و نمایشگرها می‌تواند شهر را با قهرمانان تولید و رموز گذر از محدودیت‌ها آشنا کند و روح جهش، خلاقیت و رشد را در کالبد شهر بدمد، اما وقتی ما صورت عینی و عملی به آن شعارها نمی‌دهیم، وضوح و شفافیت رسیدن به افق و چشم‌انداز طرح‌شده را از دست می‌دهیم. مثل این است که ما اکنون در ارتفاع هزار متری هستیم و از آن طرف ارتفاع ۳ هزار متری را به عنوان مقصد نشان می‌دهیم. 

ما فقط در یک صورت گیج نخواهیم شد و آن این است که نقاط اتصال مبدأ و مقصد به شکل عینی و باورپذیر مشخص شده باشد، به عبارت دیگر ما میان نقطه موجود و نقطه مطلوب پلی زده باشیم، وگرنه در غیاب این نقاط اتصال مثل این خواهد بود که یک تیم کوهنوردی را در هوای مه‌زده غلیظ بدون ابزارهای جهت‌یابی به صعود فراخوانده باشیم. 

مسئله این است که وقتی ما می‌خواهیم از فضای شهرهای‌مان در القای سیاست‌های کلان استفاده کنیم، استفاده رفع تکلیفی و بدون توجه به پرسش‌های دقیق و فنی درباره چگونگی تحقق آن چشم‌انداز راه به جایی نخواهد برد. 

در واقع این حق مخاطب است که بداند چه مسیر یا شبکه ارتباطی بین جهش تولید و مشارکت مردم وجود دارد. نهادهای حاکمیتی چه برنامه‌ای برای تحقق مشارکت مردم در جهش تولید دارند؟ چالش‌های ما در این عرصه کجاست؟ آیا نیاز به پوست‌اندازی در قوانین کشور داریم؟ این همان سیاهچاله‌ای است که سال‌هاست ما در آن سقوط می‌کنیم. ما در تبلیغات رسمی خود اهمیت مسیر و برنامه را دست‌کم گرفته‌ایم و گمان می‌کنیم داشتن چشم‌انداز برای رسیدن کافی است، در صورتی که مهم‌تر از مقصد شناسایی راهی است که ما را به آنجا می‌رساند. 

ما سال‌هاست در این کشور «رویکرد سال» را تعیین می‌کنیم، اما آیا نباید این سؤال برای‌مان مطرح شود که چرا آنچه در عمل اتفاق می‌افتد، در قالب برنامه‌های پنج‌ساله، قوانین بالادستی و خط‌مشی نهادهای رسمی عموماً تناسبی با آن رویکرد برقرار نمی‌کند؟ مثلاً برای ما اکنون صورت یک آرزوی دور و حتی محال را یافته است که ما در صنعت و تولید خود به مرحله برندسازی و حضور موفق در بازارهای منطقه‌ای و بین‌المللی برسیم، یعنی واحدهای تولیدی ما- مثلاً در حوزه خودرو، لوازم خانگی، لوازم الکترونیک و نظایر آن- به حدی از رشد برسند که نخست بتوانند رضایت هموطنان خود را تأمین کنند و دوم اینکه آوازه آن از مرزها بگذرد و در قالب صادرات به مثبت‌شدن تراز بازرگانی کشور کمک کند. 

 شهر باید به آن نوجوان بگوید  چشمت را از جایزه بردار.

اما رسیدن به چنین نقطه‌ای بیش از آنکه محتاج پیش‌نیازهای فنی- مهندسی باشد، نیازمند ساختارهای روانی و فرهنگی است. مثلاً وقتی احساس تعلق به میهن و تلاش برای آبادانی آن در میان کودکان، نوجوان‌ها و جوان‌های ما کمرنگ باشد، هر اندازه هم که بسترهای فنی- مهندسی و ساختار قوانین چنین رشدی آماده شده باشد، در نهایت به ثمر نخواهد رسید. 

از این زاویه مدیران شهری ما باید مراقب روح حاکم بر تبلیغات شهری باشند، به خاطر اینکه این نوع تبلیغات خواه‌ناخواه فرهنگ حاکم بر خود را وارد شهر و ذهنیت شهروندان می‌کند. 

چه زمانی ما به رشد تولید می‌رسیم؟ وقتی که تولیدکردن در ذهن شهروندان به یک ارزش تبدیل شود و مصرف به عنوان مقوله‌ای «اجتناب‌ناپذیر، اما در حد ضرورت و نیاز» درآید. همچنان که تجربه کشورهایی مثل ژاپن همین را می‌گوید: «تولید انبوه و مصرف به حد ضرورت و نیاز»، به خاطر همین است که وقتی می‌شنویم مثلاً مدیر یکی از معروف‌ترین برندهای معتبر ژاپن در سطح بین‌المللی در یک آپارتمان نقلی ۵۰ متری سکونت دارد، شگفت‌زده نمی‌شویم. 

مدیران شهری ما فضای شهر را به شکل هوشمندانه‌ای می‌توانند اداره کنند، طوری که این فضا در خدمت جهت‌گیری‌های کلی کشور در جهت رشد تولید باشد. مثلاً ما نیاز داریم در ذهن خود، ذهن کودکان، نوجوان‌ها و جوان‌ها این منطق را جا بیندازیم که اگر می‌خواهیم رشد کنیم، نخست نباید به هیچ عنوان دنبال جایزه و پاداش بمانیم و دوم اینکه اگر نمی‌توانیم به این حد از رشد برسیم، دست‌کم زمانی خود را مستحق دریافت جایزه و پاداش بدانیم که کاری درخور آن جایزه و پاداش انجام داده باشیم، در این صورت است که وضعیت تبلیغات اغواگرانه شرکت‌ها از شکل افسارگسیخته فعلی خارج خواهد شد. 

 شهر به کار اصالت می‌دهد یا به بخت و قرعه؟

شرکت‌های بزرگ در تبلیغات خود ناچارند از فرهنگ عمومی حاکم بر آن جامعه تبعیت می‌کنند، مثلاً در جامعه‌ای که پرخوری به عنوان یک امر مذموم شناخته شده باشد، یک شرکت مواد غذایی برای اثبات و القای خوشمزه‌بودن غذای خود باید راه دیگری جز نشان‌دادن تصاویر پرخوری پیدا کند، از این زاویه برجسته و پررنگ‌شدن بخت‌آزمایی در تبلیغات شرکت‌های بزرگ نشان‌دهنده این است که ما دست‌کم در لایه‌های مهمی از فرهنگ عمومی خود بدمان نمی‌آید راه‌های میانبر- حتی اگر آن راه‌ها چندان محتمل هم نباشند- پیدا کنیم و نابرده رنج به گنج برسیم، در واقع شکل بیمارگونه تمرکز فعلی شرکت‌ها بر جایزه‌های آنچنانی خبر از تمایلی پنهانی در فرهنگ عمومی ما دارد؛ آرزواندیشی به جای کار خلاقانه، میانبرتراشی به جای استمرار در حرکت، انتظار یک‌شبه پولدارشدن به جای فعالیت پرحوصله چند نسل و اصلاح مداوم تولید. 

از این زاویه مدیران شهری و متولیان حراست از فرهنگ شهر با برنامه‌ریزی و وضع مقررات و آیین‌نامه‌های سختگیرانه باید بهره‌برداری شرکت‌ها از بخش سایه روانی انسان‌ها را با چالش روبه‌رو کنند. 

ما در این شهر به روحیه جمعی «اصالت‌دادن به کار و نه به قرعه و بخت» نیاز داریم. به ذخایر معنوی و فرهنگی‌مان نگاه کنیم. چه استفاده‌ای از این ذخایر کرده‌ایم؟ آیه ۳۰ سوره نجم، درخشان و راهبردی است: «وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَی / و اینکه برای انسان جز حاصل تلاش او نیست.».

اما متأسفانه نظام آموزشی کشور نتوانسته است این محتوا را به شکل برنامه درسی، در قالب بازی، برنامه، محتوای درسی و مهارت‌آموزی به میان کودکان، نوجوان‌ها و جوان‌ها بیاورد، در صورتی که گنجینه‌ای از معارف در فرهنگ کهن ما وجود دارد که می‌تواند روحیه «تلاش‌آزمایی را به جای بخت‌آزمایی» در میان ما حاکم کند، همچنان که حافظ به زیبایی می‌گوید: «قومی به جد و جهد نهادند وصل دوست/ قومی دگر حواله به تقدیر می‌کنند.»

اگر ما می‌خواهیم آن قوم دگر نباشیم و به سرنوشت آن‌ها دچار نشویم، راهی نداریم جز اینکه از روح جمعی شهرهای‌مان حراست کنیم. همچنان که در گذشته درخشان شهرهای اصیل ما از اصفهان، تبریز، یزد و شهرهای دیگر دیده می‌شود، شهر می‌تواند با سر و شکل‌دادن به یک روحیه جمعی، انسان‌های ساعی و خلاق و نه بخت‌گرا و تقدیری تربیت کند، بنابراین تا زمانی که ما به خود توجه نکنیم که کجا حواله به تقدیر می‌کنیم و با جبراندیشی‌های انحرافی راه اختیار را بر خود می‌بندیم، نمی‌توانیم از این دام‌گستران بخت و جایزه رها شویم. 

در این میان شرکت‌هایی که سود و فقط سود برای آن‌ها مقدس است، از شکاف فرهنگی پدیدآمده در واقعیت‌های اجتماعی ما نهایت بهره‌برداری را می‌کنند. آن‌ها گویا می‌دانند یک چشم تاریک ما همواره به سمت پول مفت است؛ پول بادآورده، بنابراین روی همین چشم سرمایه‌گذاری می‌کنند و در این میان چه ابزاری بهتر از اغوا، چه ابزاری بهتر از میدان‌دادن به خیالبافی‌ها برای یک شبه پولدارشدن، بنابراین یک شرکت تولیدکننده بستنی به راحتی می‌تواند اغواگرانه در شهر ظاهر شود و در تبلیغات محیطی خود روی بیلبوردهای شهر نوید قرعه‌کشی فلان دستگاه خودروی فلان برند آلمانی را بدهد. فقط کافی است کد روی چوب بستنی را به شماره پیامکی این شرکت بفرستید. 

 تبلیغات اغواگرانه را با پیوست‌های فرهنگی مهار کنید

ما امروز در عصر برندها و هلدینگ‌های غول زندگی می‌کنیم؛ در عصری که تبلیغات ابایی از دروغ گفتن ندارد و به نظر می‌رسد فروش و سود برای چنین دنیایی به امری مقدس بدل شده، بنابراین معلوم است که شرکت‌های بزرگ می‌توانند ادعاهای زیادی را روی بیلبوردهای شهری مطرح کنند؛ ادعای اعطای جوایز و نظایر آن و به این ترتیب از فضای شهری به عنوان پلی برای ورود به فضای روانی و ذهنی شهروندان استفاده کنند. 

در این میان نهادهای بالادستی که تأمین‌کننده منافع عمومی در فضای بصری شهر هستند، باید با وضع و اجرای پیوست‌های فرهنگی- پیوست‌هایی که ناظر به جهت‌گیری‌های کلان و راهبردی کشور است- مهار محتوای تولیدشده در تبلیغات را در دست داشته باشند و اجازه ندهند تبلیغات یکسره در خدمت اغوا قرار گیرند. 

شرکت‌ها و برندهای معتبر و آبرومندی هستند که کالای خود را با تکیه بر مزیت‌های آن روی نمایشگرها، بیلبوردها و تابلوهای موجود در خیابان‌ها و بزرگراه‌ها تبلیغ و سعی می‌کنند از عنصر خلاقیت در جلب توجه مخاطبان بهره ببرند، اما در این میان برندها و شرکت‌هایی هم هستند که به نوعی یک جنگ نامرئی روانی راه می‌اندازند که ماحصل آن آسیب‌زدن به فرهنگ عمومی یک جامعه است. این دو شیوه از نگاه به زندگی و کسب‌وکار نباید یکسان ارزیابی شود.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • اساسنامه صندوق حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان ورزش تصویب شد
  • یک مقام دولتی عنوان کرد؛ ارتباط شبه سوییفت با برخی کشور‌ها داریم
  • شهر را تقدیم تاس‌اندازها نکنیم
  • هشدار روسیه به آمریکا درباره استقرار سلاح هسته‌ای در لهستان
  • حرف‌های سیدجواد هاشمی درباره رپ کردنش
  • مزایده اموال متهم پرونده صندوق سرمایه گذاری بهمئی
  • متلاشی شدن باند قاچاق دختران
  • اعضای شبکه «چتر بیت» دستگیر شدند؛ شبکه «چتر بیت» چه کسانی هستند و چه کاری انجام می‌دادند؟!
  • مزایده اموال شناسایی شده متهم پرونده کثیرالشالکی بهمئی
  • ‌اقتصاد کشور را نباید دولتی مدیریت کرد